شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران: در خانواده منصوريان، شهربانو خواهر بزرگش هم قهرمان ووشو جهان شده و البته در بازي هاي آسيايي هم يكي از اعضا تيم ايران بود.

نايب قهرمان آسيايي اينچئون در گفتگو با مشرق از حريف كره اي اش حرف به ميان آورد كه سال قبل با ضربه پاشنه پايش موجب شده بود تا استخوان صورت قهرمان كشورمان 6 تكه شود. منصوريان از جو سالن مبارزات در كره هم حرف زد و اخلاق بد سرمربي حريفش. وي از بدقولي هاي يك مقام مسئول سخن گفت كه باعث شد براي اجراي تعهداتش به مردم دچار مشكلات فراوان گردد.


سال قبل از نگاه كارشناسان، عنوان بانوي رزمي كار سال 2013 را بدست آوردي، اما شايد شانس كمتري براي تكرار اين عنوان داشته باشي.
سال قبل در شرايط دشواري قهرمان جهان شدم؛ اما امسال فينال آسيايي اينچئون را از دست دادم و نقره گرفتم. تمام تلاشم را كردم و نشد.i هميشه هر چه خدا بخواهد همان مي شود.

تو اولين بانوي ايراني ووشو بودي كه موفق شد در تاريخ اين رشته يك مبارز چيني را شكست دهد.
همينطور است. در جوانان آسيا -سال 88- حريف چيني را شكست دادم و قهرمان شدم. سابقه مبارزه با چيني ها را زياد داشتم و دو بار شكستشان دادم. با اين حال، در كره شرايط طور ديگري شد.

از فينال اينچئون بگو. چه شد به نماينده چين باختي؟

حريف خيلي قدرتمندي بود كه البته برايش برنامه داشتيم. فيلم 10 مبارزه اش را ديده بوديم و مي دانستيم در تمام ديدارها يك حمله كننده محض است. واقعا از نظر فني فاصله زيادي نداشتيم؛ اما در بازي با من تغيير روش داد. يعني بر خلاف تمام مبارزاتش در دو سه سال اخير، حمله نمي كرد و منتظر مي شد تا در ضدحملات امتياز بگيرد. حريف خوش شانس هم بود. اين چيني براي رسيدن به فينال انرژي زيادي صرف نكرد چون با نماينده هند مبارزه آساني داشت و بي دردسر حريف من شد. در مقابل با حريف كره اي نبردي پرفشار داشتم كه سبب شد انرژي زيادي صرف كنم. اينطور شد كه چندان عادلانه مقابل هم قرار نگرفتيم.

فكر مي كني مقابل نماينده چين به حقت نرسيدي؟

6 ماه تمام بي وقفه در اردوها كار كرديم و زحمت كشيديم. با اين حال حتما حريفم آماده‌تر بود. كم كاري نكردم. شايد بدشانس بودم كه در پاي سكوي فينال با نماينده ميزبان روبرو شدم.
حريف چيني كم از شهربانو كتك نخورد


خواهرت هم در مصاف با نماينده چين شكست خورد تا حذف زودهنگامي داشته باشد.
حق شهربانو برد بود. شهربانو قهرمان دنياست. در مبارزه با حريف چيني هم نمايش خوبي داشت و برتر بود. متاسفانه وقتي پاي مبارزان چيني وسط باشد، داوران ناخواسته به سمت آنها كشش پيدا مي كنند. شهربانو سه ضربه پا به سر حريفش زد كه مي توانست 6 امتياز برايش درپي داشته باشد كه داوران از آنها چشم پوشي كردند.

خواهرت كه حذف شد عكس العملش چه بود؟

ناراحت بود اما چون مي دانست مبارزه دارم، به روي خودش نمي آورد تا مبادا از نظر روحي روي من تاثير بگذارد.

قبل از بازي ها گفته بودي اميدواري از بين شما دو نفر يكي طلا بگيرد.
به نظرم طلا حق شهربانو بود. با اين حال، مدال نقره اي كه گرفتم هم مال هر دو ماست. درباره حريف چيني شهربانو بايد يك نكته ديگر را هم بيان كنم. اين چيني آنقدر از شهربانو كتك خورده بود كه در مبارزات بعدي با اختلاف خيلي كم و زحمت زياد برنده شد تا قهرمان شود. در مبارزه شهربانو با چين دو داور نظر به پيروزي شهربانو دادند و 3 نفر راي به پيروزي حريف. آنها كه با ووشو آشنا هستند مي دانند در مبارزه با يك حريف چيني ثبت اين آرا بيانگر چه واقعيتي است.

و اما مبارزه با حريف كره اي. دنبال گرفتن انتقام ضربه ناجوانمردانه اش در مسابقات جهاني 2013 بودي؟

با كيم هي بين در فينال جهاني مالزي روبرو شده بودم اما اين بار شرايط متفاوت بود. كره اي ها مي خواستند در خانه شان به فينال 52- برسند. فشار زيادي هم از سوي تماشاگران و كادر فني كره به من وارد مي شد؛ اما توانستم حريف و تماشاگران پشتيبانش را با هم شكست دهم.

گفتي فشار كادر فني حريف هم آزارت مي داد؟

بله. "هي بين" يك مربي بي ادب داشت كه دائم قبل از بازي و حتي در جريان آن تلاش مي كرد با رفتارش روي اعصابم راه برود.

شايد بهتر باشد اول از فينال مسابقات 2013جهاني مالزي بگويي. زماني كه براي اولين بار با اين كره اي روبرو شدي.
در آن مبارزه از اين حريف جلو بودم كه ضربه پاشنه پايش به صورتم خورد و استخوان گونه ام شش تكه شد. هر كسي بود مبارزه را رها مي كرد و از خير طلا مي گذشت؛ اما ايستادم و قهرمان جهان شدم. در اينچئون به وضوح برخوردهاي حريف كره اي و سرمربي اش نشان مي داد هنوز از مقاومتي كه در فينال جهاني از خود نشان دادم ناراحت هستند.

چطور؟

سرمربي شان با پوزخند گفت صورتت چطور است؟ حالت بهتر شده؟ با تمسخر مي گفت مي تواني مبارزه كني؟ اين حرف ها را كه زد بيشتر انرژي گرفتم. گفتم اگر آسمان به زمين برسد اين كره اي را جلوي چشم تماشاگرانشان شكست مي دهم. خلاصه مربي بي ادب كره اي يكي از علل برتري ام از نظر روحي بر شاگردش بود. فوتبالي نيستم؛ اما بازي ها كه تمام شد ياد سرمربي كره اي تيم فوتبال اين كشور افتادم كه با رفتارهايش در مقدماتي جام جهاني چنين انگيزه اي را به سرمربي پرتغالي تيم ما و ملي پوشان فوتبال داده بود.
خون جاري شده را مي خوردم تا داور متوجه آسيبم نشود


هنوز جزييات فينال خونين مالزي را برابر حريف كره اي به خاطر داري؟

مگر مي شود آن شرايط را از ياد برد؟ بايد طلا مي گرفتم. شايد گفتنش درست نباشد؛ اما آن روز هم انگيزه هاي مادي داشتم و هم انگيزه هاي معنوي. خيلي صادقانه مي گويم از نظر مالي به خاطر بد قولي هاي استانداري تعهداتي ايجاد كرده بودم و تنها جايزه نقدي مسابقات مي توانست كمك كند تا چك سوم خريد خانه براي خانواده ام را پاس كنم.

اول از جريان مبارزه بعد از ضربه سنگين حريف كره اي بگو تا به داستان تعهد مالي برسيم.
خب در ووشو وقتي هر كدام از طرفين مبارزه دچارخونريزي شوند داور بدون معطلي بازي را به ضرر فرد آسيب ديده مختومه اعلام مي كند. در آن شرايط كه استخوان گونه ام تكه تكه شده بود؛ خون جاري شده را مي خوردم تا داور وسط متقاعد شود مشكلي براي ادامه بازي ندارم. حتي وقتي ديد از شدت ضربه چشمم بسته شد، چند بار پرسيد مي تواني ادامه دهي و من اشاره كردم مشكلي ندارم. مبارزه كه تمام شد ديگر چيزي نمي فهميدم. چشم باز كردم و ديدم به بيمارستان منتقل شده ام. حتي مدال طلايم را روي تخت بيمارستان گرفتم. برايم روز بزرگي بود. روزي كه نشان دادم خواستن توانستن است.

حالا بگو داستان بد قولي ها چه بود؟

تا كنون با تمام وجودم براي مملكتم حتي از سلامتي ام گذشتم. چند بار دچار مصدوميت هايي شدم كه در شرايط عادي شايد خيلي ها بعد از آنها عطاي ادامه كار را به لقايش مي بخشيدند. در همان مالزي يكي از چشم هاي من در فينال بينايي اش را از دست داده بود. يعني شايد مجبور مي شدم 40 ميليون بدهم تا پيوند قرنيه انجام دهم؛ در حالي كه وجودم پر بود از عشق به پرچم كشورم. با تمام اين اوصاف دلم از آنهايي مي گيرد كه قول مي دهند و به آن عمل نمي كنند. من ورزشكار توقعي نداشتم و ندارم. هر كاري كردم براي كشورم بود.
نماينده استانداري فقط حرف زد


از وعده اي كه عملي نشد حرف بگو.
من خانواده پولداري نداشتم. يك بار -سال 91- براي تقدير از افتخاراتي كه براي سميرم بدست آورده بودم مقام مسئولي از استانداري آمد. شرايط خانه مان را كه ديد ناراحت شد و قول داد استانداري تا سقف 70 ميليون تومان كمك كند كه خانه اي مناسب تهيه كنيم. گفت فقط كافي است تا قولنامه خريد يك منزل را امضا كنيم. قرار شد خانه اي را قولنامه كنم و بعد با ارائه آن به استانداري هديه را دريافت كنم.

چه شد؟

خانه اي را در حدود همان مبلغ قولنامه كردم اما آن مقام مسئول به روي خودش نياورد تا من بمانم و تعهدي كه مقابل مردم ايجاد كرده بودم. اينطور شد كه اتومبيلم را فروختم؛ در حالي كه عصاي دستم بود و هر روز براي تمرين رفتن به اصفهان از آن استفاده مي كردم. مجبور شدم زميني را كه با جايزه مدالم در بازي هاي آسيايي گوانگژو خريده بودم بفروشم. نقشه كشيده بودم در اين زمين يك باشگاه درست كنم؛ اما برنامه هايم به هم ريخت. هنوز براي پاس كردن چك آخرم مشكل داشتم. اينطور شد كه خدا كمكم كرد تا با جايزه طلاي مالزي 10 ميليون تومان كسري ام را جبران كنم. براي همين گفتم در جهاني مالزي هم انگيزه مالي داشتم و هم انگيزه معنوي.

به نظر مي رسد مثل يك مرد پشت سر خانواده ات ايستاده بودي.
(با خنده) همينطور است. تازه وقتي خواهر بزرگم شهربانو ازدواج كرد، مسئوليتم بيشتر هم شد. اينطوري بود كه براي خواهر ديگرم جهيزيه ازدواجش را فراهم كردم. برادرم را هم فرستادم دانشگاه آزاد براي تحصيل كه حالا ترم آخر مهندسي معدنش را پشت سر مي گذارد.

به جز ووشو وقتت را صرف چه اموري كردي؟

سال 88 با جوايزي كه گرفتم اولين فست فود سميرم را راه انداختم. شكر خدا بد هم نبود. بعد باشگاه فرزندان آفتاب را راه اندازي كردم كه قسمتي از آن به بدنسازي اختصاص داشت و بخشي از آن به ورزش هاي رزمي.

درآمدش خوب بود؟

شكر. چون خودم سختي زياد كشيده بودم ماهيانه تنها 10 هزار تومان شهريه گذاشتم. تازه از كساني كه تحت پوشش كميته امداد امام(ره) قرار داشتند پولي نمي گرفتم و رايگان تمرين مي كردند. به نظرم همين هم به كارم بركت داد و اوضاع روز به روز بهتر شد.

اين باشگاه هنوز داير است؟

بله اما وقتي قرار شد روي بازي هاي آسيايي اينچئون تمركز كنم به اصفهان آمدم تا تمرينات را به بهترين نحو دنبال كنم. همين هم سبب شد تا باشگاه را به خواهرم شهربانو واگذار كنم. حالا هم باشگاه به بهترين وضع به كارش ادامه مي دهد
شرمنده مادران شهدا شدم


يك بار پاي جهاني سال 2011 پزشكان اعلام كردند به دليل مشكلات قلبي بايد ووشو را كنار بگذاري.
در آن مقطع رگ آئورتم توسط بالون باز شد. من هم در تركيه 2011 سوم جهان شدم. باور اينكه ووشو را كنار بگذارم سخت بود. اينطوري شد كه به مربيگري روي آوردم و تيم سميرم را در ليگ برتر شركت دادم كه خوب هم نتيجه گرفتيم. راستش هميشه از عملكرد محمد بنا در كشتي خوشم مي آمد. خاكي بودنش را دوست داشتم و اينكه با تمام وجود تلاش مي كرد تا استعدادها را شكوفا كند. هيچ چيزي لذت بخش تر از اين نيست كه به نوجواني رمز و راز مبارزه را ياد بدهي و بعد شاهد پيشرفتش باشي. حالا هم هر زمان كه فرصت داشته باشم به انتقال تجربياتم فكر مي كنم.

اگر اشتباه نكرده باشيم مدال نقره ات را تقديم مادران شهدا كردي.
قبل از اينكه به اينچئون برويم نذر كرده بودم 10 سكه از جوايزم را به يك موسسه خيريه اهدا كنم. قصد داشتم مدال طلايم را تقديم زناني كنم كه قهرمانان واقعي اين مملكت را پرورش داده بودند. باز هم شرمنده شان شدم كه نتوانستم به مدال طلا برسم. اما اين كمترين كاري بود كه از من حقير در مقام تجليل از مادران بزرگوار شهدا بر مي آمد.

كلام خاصي باقي نمانده؟

اميدوارم  روند مثبتي كه در ووشو وجود دارد، ادامه يابد و مردم عزيزمان در سلامت كامل به سر ببرند.
* مشرق
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار